مجید پستنچی: با سلام، به برنامه صدای کمونیسم کارگری خوش آمدید. لطفا توضیح دهید که ماجرای پیش آمده از چه قرار است؟
سیروان قادری: مدتی پیش از طریق یکی از بستگانم در جریان تعرض رژیم به خانواده ام قرار گرفتم. ابتدا مامورین اداره اطلاعات به محل کار پدرم در کرج رفته اند و او را به این بهانه که گویا "میخواهیم در خصوص وضعیت جدید کاری و پست جدید اداری با شما صحبت کنیم" با چشم بند به اداره اطلاعات انتقال داده بودند. در طول چند ساعت بازجوئی، در خصوص فعالیتهای من با پدرم صحبت کرده اند و اسناد مکتوبی نیز در این خصوص به پدرم نشان داده اند و او را در یک فضای خشن و پر از وحشت و توهین، مجبور به برقراری ارتباط با من با نیت تحت فشار عاطفی قرار دادن و با هدف توقف فعالیت هایم و همچنین همکاری با این رژیم کرده بودند.
چند روز پس از آن، در سنندج نیز، نیروهای امنیتی رژیم به منزل خواهرم رفته بودند و او را نیز با چشم بند به اداره اطلاعات سنندج انتقال دادند. در مدت بازجوئی از خواهرم مامورین اطلاعاتی، با فرهنگ ویژه خود و با فحش و ناسزا و توهین، تلاش کرده بودند که فضا را آنگونه که میخواهند بسازند. سپس از محل اداره اطلاعات خواهرم را مجبور به برقراری ارتباط با من و انتقال پیغام و گفته هایشان به من کرده بودند. در خلال بازجوئیها، صحبتهای زیادی مطرح شده که تا آنجائی که در جریان قرار گرفته ام (با توجه به اینکه از طریق بستگانم در جریان امر قرار گرفته ام و مستقیما ارتباطی با خانواده ام نداشتم)، از جمله تهدیدهائی که ما در ظرف چند دهه حیات جمهوری اسلامی شاهد آن بوده ایم. این تعرضات، فشارها و تحت آزار قرار دادن خانواده من هنوز ادامه دارد. پدرم را مجددا به اداره اطلاعات بردند و خواستار نتیجه صحبتهای او با من شده اند. مجددا او را تحت فشار قرار داده اند، تهدید به اخراج کرده اند و گفته اند که کل بنیان خانواده تان را از بین خواهیم برد. همچنین بر طبق آخرین گزارشی که به دستم رسیده است، از خواهرم خواسته اند تا از سنندج به تهران برود و روز چهارشنبه خود را به اداره اطلاعات در تهران معرفی کند.
مجید پستنچی: آیا پدر شما، در طول این سالها، در جریان نحوه فعالیتهای سیاسی شما بوده اند؟
سیروان قادری: حتما بخشی از فعالیتهایم که کاملا به صورت علنی میباشد، در معرض دید عموم جامعه است. اما به این شیوه که در جریان باشد که من در کجا و دقیقا چگونه فعالیت سیاسی میکنم، خیر. چون او حتی فعال سیاسی هم نیست، سالهاست که در آن جامعه کارمند است و به زندگی عادی مشغول میباشد.
مجید پستنچی: من به نوبه خودم، از این واقعه ابراز تاسف میکنم. این شرایط در اوضاع جمهوری اسلامی پدیده ای تازه نیست. صحبتهای شما خاطره ای برای من زنده کرد. در سال 1360 زمانی که نیروهای مبارز و به خصوص کمونیستها را در زندان تحت فشار قرار میدادند، بارها خانواده ها را از طریق اعدامهای مصنوعی فرزاندانشان تحت آزار قرار میدادند. به عنوان نمونه، بارها تلفتی به مادرم ابلاغ میکردند که فرزندش اعدام شده و برای تحویل جنازه اش باید به زندان بیاید... به نظر شما چرا جمهوری اسلامی در خصوص افراد مشخصی دست به این چنین اقداماتی میزند؟ به خصوص در مورد شما به عنوان عضو دفتر سیاسی یک حزب مشخص؟
سیروان قادری: واضح است که جمهوری اسلامی از بدو سرکار آمدن، دست به جنایت زده است، کشتار و اعدام و سنگسار کرده است. خانواده فعالین سیاسی را تحت آزار قرار داده و حتی آنها را کشته است. این کارنامه ای است که ما در سه دهه گذشته از حکومت جمهوری اسلامی دیده ایم. یک روزی سران جمهوری اسلامی و تمام کسانی که در این جنایات دست داشته اند باید محاکمه شوند. آنچه که رژیم اسلامی را مجددا مجبور به تکرار این چنین جنایاتی در این دوره میکند، به شرایط استیصال رسیدن رژیم است. اگر نگاهی به اوضاع سیاسی ایران در یکسال گذشته بیاندازیم، واضح میشود که جمهوری اسلامی هم در داخل کشور و هم درخارج از کشور، به شدت مورد تعرض عموم مردم و خصوصا فعالین سیاسی قرار گرفته است. این شرایط را ضربدر تحولات جهانی و موقعیت و جایگاه جمهوری اسلامی در اوضاع بین المللی بکنید و همچنین شرایط اقتصادی رژیم را به آن اضافه کنید، شاهد شرایط واقعی استیصال جمهوری اسلامی میشوید که نشان میدهد که حکومت اسلامی دارد نفسهای آخرش را میکشد. به این اعتبار، رژیم ، در حال دست و پا زدنهای آخرش است و میخواهد هر چیزی را دستاویز عمر بیشتر و هر لحضه بیشتر زنده ماندن کند. تعرض رژیم به فعالین سیاسی در داخل، به مراتب وخیم تر است. در خارج از کشور نیز نمونه هائی همچن سپردن اسامی فعالین سیاسی به پلیس اينترپل، ضرب و شتم و ترور فعالین در این دوره اخیر و نمونه هائی همچون مورد من را شاهد بوده ایم. این شرایط، استیصال و بحران آخر رژیم را نشان میدهد و رژم را به اینچنین دست و پا زدنهائی انداخته است.
مجید پستنچی: آیا شما علاوه بر فعالیتهای سیاسی روزمره تان که به عنوان یکی از اعضای دفتر سیاسی حزب اتحاد کمونیسم کارگری انجام میدهید، فعالیت ویژه دیگری هم داشته اید که رژیم را به چنین عکس العملی وا داشته باشد؟
سیروان قادری: من فکر میکنم، دو دلیل مشخص در رابطه با اتفاقاتی که برای شخص من و خانوادم پیش آمده، وجود دارد. یکی از آنها به سکوت کشاندن من و به قول خودشان "همکاری من با رژیم اسلامی" است، که این بر میگردد به فعالیتهای من که شما نیز بخشا به آن اشاره کردید. اما دلیل دوم که فکر میکنم دارای اهمیت بیشتری برای رژیم و ارگانهای سرکوبش از جمله وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران است، به وجود آوردن شرایطی برای ارعاب عمومی جامعه و نهایتا به خفقان کشیدن آن است. بنابر دلایلی که اشاره کردم هیچ راه دیگری برای جمهوری اسلامی نمانده است. عموما جامعه و خصوصا فعالین سیاسی مخالف حکومت اسلامی، شرایطی را برای رژیم به وجود آورده اند که نه راه پس دارد و نه راه پیش. به این اعتبار رژیم اسلامی، در پس این چنین اقداماتی، گستراندن فضای ارعاب و وحشت عمومی را در سر میپروراند.
مجید پستنچی: همانگونه که اشاره کردید اینگونه تعرضات رژیم بخشا با نیت فشار عمومی به جامعه انجام میشود. آیا فکر نمیکنید که این همه کشتار و اعدام و فضای سرکوب که در داخل ایران صورت میگیرد، میتواند رژیم را به این نیت برساند؟ چرا نیاز اعمال این دست از اقدامات توسط رژیم در خارج از کشور وجود دارد؟ اگر قرار است که فضای ارعاب در داخل کشور بوجود بیاورند، چرا فعالین خارج از کشور را نیز مورد هجوم قرار میدهند؟
سیروان قادری: من معتقد به جدا کردن فعالین سیاسی داخل و خارج از کشور نیستم. قطعا درجه امنیت زندگی فعالین سیاسی داخل و خارج به یک گونه نیست. حتما دارای تفاوتهائی میباشد و حساسیتها در جاهائی بیشتر و یا کمتر است. اما شرایطی که رژیم بدان دچار گشته ناشی از تعرضات فعالین در داخل و خارج است. اکثر فعالین خارج از کشور، کسانی هستند که روزگاری در آن جامعه بخشی از فعالیتهای سیاسی در آن کشور را پیش برده اند و امروز بنا بر دلایل مشخصی در خارج از کشور فعالیت میکنند. این مسئله که ضربه زدن به کدام نیرو، دارای اهمیت و ویژگی بیشتری برای رژیم است، مسئله خودشان است. اما من فکر میکنم که فعالین خارج از کشور، به هیچ عنوان پشت جبهه فعالین داخل کشور نیستند، بخشی از آن جامعه اند و فعالیتهایشان در راستا و بطن همان جامعه است. به این اعتبار، جمهوری اسلامی، هر جائی که امکان کوچکترین ضربه زدن و یا آسیب رساندن به فعالین سیاسی مخالف رژیم را پیدا کند، این کار را خواهد کرد.
مجید پستنچی: آیا شما این اتفاق را به پلیس کشور محل اقامتتان اطلاع داده اید؟ و اگر تاکنون اطلاع نداده اید، چرا؟
سیروان قادری: فعلا این کار را نکرده ام، هر چند که رژیم اسلامی تهدیدهائی کرده و حتی به خانواده ام گفته اند که "ما خودمان میدانیم که چگونه سرش را زیر آب کنیم". اما شاید دلیل اطلاع ندادن به پلیس این باشد که ما در خارج از کشور به درجات زیادی امکان مانور جنایتکارانه رژیم جمهوری اسلامی را کم کرده ایم و اتفاقا هر جائی که رژیم مناسبتی داشته و حتی اگر چهار نفرشان خواسته اند در مکانی جلسه ای بگذارند، به آنجا رفته ایم و با اعتراض مانع حضورشان شده ايم. اما فکر میکنم که پیشنهادتان مناسب باشد و باید این موضوع را به پلیس اطلاع بدهم.
مجید پستنچی: شما در اطلاعیه ای که در این خصوص در نشریه "یک دنیای بهتر" به چاپ رسانده اید، نوشته بودید که وزارت اطلاعات به خانواده شما گفته است که "خودشان هم با شما تماس میگیرند". اگر این اتفاق صورت پذیرد، پاسخ شما به این جنایت کاران چگونه خواهد بود؟
سیروان قادری: پاسخ من روشن است. اولا، هیچ نوع دیالوگی نه تنها مستقیما با جمهوری اسلامی که با آدمهای دسته هزارم آن هم ندارم. از هم اکنون پاسخ من روشن است و در مطلب افشاگرانه ای که در همین رابطه نوشته بودم نیز به این اشاره کرده ام که پاسخ من به جمهوری اسلامی، "مرگ بر جمهوری اسلامی" است و ذره ای از این کوتاه نخواهم آمد. به این اعتبار، اگر با من تماس بگیرند، پاسخ روشن من مرگ بر کل سیستم حکومت اسلامی، مرگ بر رژیم سنگسار و مرگ بر رژیمی که انسانها را به جرم مطالبه طبیعی ترین حقوقشان دستگیر و اعدام میکند، خواهد بود و کوچکترین تردیدی در این پاسخ ندارم.
مجید پستنچی: این سوال میتواند پرسش بسیاری از شنونده ها باشد که چرا شما حاضر به دیالوگ با رژیم اسلامی نیستید؟ شاید مشکلتان از این طریق حل شود؟
سیروان قادری: من میخواهم به گونه ای دیگر به این سوال پاسخ دهم و حتما پاسخ سوال مشخص شما را نیز در آخر صحبت هایم خواهم داد. میخواهم از این طریق با بسیاری از کسانی که این اتفاق مشخص برایشان پیش آمده صحبت کنم. شاید برخی تصور کنند که اگر در این شرایط، با رژیم اسلامی وارد دیالوگ شوند و یا از خواسته هایشان کوتاه بیایند، فشارها و اذیت و آزارهای رژیم بر خانواده هایشان کمتر خواهد شد، و به این اعتبار خود را وارد ماجرای خطرناکی با رژیم میکنند. من میخواهم بگویم که هر گونه توهمی در این خصوص که گویا با مدارا کردن و وارد شدن به دیالوگ با جمهوری اسلامی و ارگانهای سرکوبش، میتوان از این فشارها کاست، اشتباه محض است. تجربه واقعی که ما شاهد آن بوده ایم، ثابت میکند که هدف رژیم، تحت هر شرایطی، ضربه زدن است. و این توهمات، نتنها از فشارها نکاسته است که رژیم جمهوری اسلامی ده ها قدم به پیش آمده، خواسته های بیشتری مطرح کرده و تعرض بیشتری سازمان داده است. به این اعتبار، به نظر من این توهم باید زدوده بشود.
اما چرا من تصمیم گرفته ام که این پاسخ را بدهم؟ روشن است: برای من نیز، مثل هر انسان دیگری که حداقل، تاریخ سه دهه گذشته جمهوری اسلامی را دیده باشد، یک چیز ثابت میشود و آن هم این است که "جمهوری اسلامی باید گورش را گم کند". هر روز بیشتر سرکار ماندن رژیم اسلامی، به معنی مرگ و میر بیشتر، فقر و فلاکت بیشتر، سرکوب بیشتر، اعدام و سنگسار بیشتر و قطع عضو و جنایت بیشتراست. با اینچنین رژیم جنایتکاری، فقط و فقط از طریق یک قهر انقلابی است که میشود پاسخش را داد و میتوان آن را سر جایش نشاند و میلیونها انسان را در جامعه ایران و بخش وسیعتری در جهان، از خاورمیانه تا شمال آفریقا را از شر این لکه ننگین پاک کرد.
مجید پستنچی: نظرتان در خصوص فشارهای بین المللی جهت تغییر قوانین و متوقف کردن جنایات جمهوری اسلامی چیست ؟ بسیاری معتقد هستند که از این طریق میتوان رژیم را وادار به عقب نشینی کرد. آیا از نظر شما این امکان وجود دارد؟
سیروان قادری: من فکر میکنم که فشارهای بین المللی و رجوع به آن از طریق افشای این دست از جنایات با نیت عقب زدن رژیم، حتما خوب و مفید است و باید این امید را داشت که در پس این فشارها، رژیم جمهوری اسلامی نتنها در خصوص این اتفاق مشخص بلکه در مورد موارد عمومی تری از جمله اعتراض علیه اعدام عقب نشینی بکند. اما روشن است که این اقدامات پاسخ نهایی مسئله نیست. اگر کسی خواهان پایان این وضعیت است، اگر کسی میخواهد که دیگر شاهد این چنین جنایاتی نباشد، باید مبارزه سرنگونی طلبانه را انتخاب کند، به این سنگر و به ما بپیوندد، همراه و همصدا با ما مرگ بر جمهوری اسلامی را فریاد بزند٬ و در روز مرگ جمهوری اسلامی جشن شادی را با ما بگیرد. به این اعتبار، من مخالفتی با رجوع به افکار بین المللی و سازمانها و جریانات انسانی، جهت تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی برای رعایت حقوق انسان ندارم، اما معتقدم که پاسخ نهائی یک مبارزه انقلابی علیه کلیت این رژیم خواهد بود.
مجید پستنچی: شما و خانواده شما، اولین کسانی نبوده اید که این چنین مورد تعرض قرار میگیرد و قطعا آخرین آن هم نخواهید بود. توصیه شما برای دیگرانی که در آینده مورد تعرض قرار میگیرند چیست؟ فکر میکنید که قدم اول در مقابل این شرایط چیست؟ خانواده های فعالین سیاسی باید با این پدیده چگونه برخورد کنند؟
سیروان قادری: اولا باید بگویم که شرایط بسیار ناخوشایندی است. اینکه خانواده فعالین سیاسی را بخاطر جرم نکرده ای دستگیر میکنند و مورد تعرض قرار میدهند، بسیار ناخوشایند است. زمانی که صدای پر از ترس و وحشت خانواده را میشنوید که مورد اذیت و تهدید قرار گرفته اند و حتی گاها تهدیدها را عملی کرده اند، احساس به شدت دردآوری به انسان دست میدهد. اما به نظر من، اولین اقدام قربانی این تعرض، باید علنی کردن کامل ماجرا باشد. چرا که جمهوری اسلامی در خفا، به مراتب قادر به انجام جنایات و تعرضات بیشتر و وسیعتری است. منتها آنجائی که جنایات جمهوری اسلامی علنی شد، هم از شدت تعرض کاسته میشود و هم تبدیل به نتیجه عکس علیه رژیم و افشاگری بیشتر آن خواهد شد. من متاسفانه امکان ارتباط با خانواده خودم را نداشتم. اما توصیه ام به خانواده فعالین سیاسی در موارد این چنینی این است که اولا محکم و راسخ، اعتقاد قلبیشان به انسانی بودن راه فرزاندانشان، اعتقاد به اینکه یک روزی (بسیار نزدیک)، جمهوری اسلامی و این تعرضات و فشارها از بین خواهد رفت و تمام این جنایات افشا خواهد گشت را صد چندان کنند. از طرف دیگر، ما با یک مسئله واقعی رودر رو هستیم. این خانواده ها همچون اسرائی در دست جمهوری اسلامی هستند که امکان اعمال هر نوع جنایتی را عليه شان دارد. به این اعتبار، خانواده ها باید این پاسخ واقعی را در مقابل رژیم بگذارند که فرزاندانشان انتخاب سیاسی روشن خودشان را کرده اند و حتی برای این انتخاب و اعتقاد سیاسی، خانواده هایشان را نیز ترک کرده اند و کاری هم از دست ما بر نمی آید. اما روشن است که از جمهوری اسلامی، هر نوع جنایتی امکان پذیر است و چیزی که میتواند شدت این جنایت را کم بکند، علنی کردن جزئیات این ماجرا توسط شخص است. همچنین در یک مقیاس وسیعتری، کل اپوزیسیون جمهوری اسلامی باید به این پدیده پاسخ روشنی بدهند و آن را افشا کنند، که این خود نیاز به درجه ای همکاری نزدیکتر از اپوزیسیون در این مورد مشخص را میطلبد. تا با تبادل اطلاعات و تجربیات در این خصوص، بدون یک لحظه درنگ٬ قادر به اعلام صريح و روشن ماجرا با کل جزئیات آن به جامعه باشند و موجبات افشاگری وسیعتری علیه جنایات جمهوری اسلامی را فراهم آورند.
مجید پستنچی: در دوره اخیر، اتفاقاتی در خارج از کشور افتاد از جمله پرونده سازی برای برخی فعالین و قرار دادن اسامیشان در لیست پیگرد پلیس اینترپل و یا موردی مشابه مشکل شما برای یک فعال سیاسی در کشور سوئد. این فعالین عضو احزاب مخالف رژیم هستند. ارزیابی یا پیشنهادتان در خصوص نحوه برخورد این احزاب با این تعرضات رژیم چیست؟
سیروان قادری: من فکر میکنم که دو مورد مشخص، مورد اشاره شما است که متفاوت از یکدیگر هستند. یکی در مورد قرار دادن بخشی از رهبری و هواداران حزب حکمتیست در لیست پیگرد پلیس اینترپل و دیگری مسئله ای که برای بابک شدیدی در سوئد پیش آمد. به نظر من برخورد حزب حکمتیست و عکس العمل اپوزیسیون در خصوص اقدام پلیس اینترپل، خیلی عالی بود. ما نیز (حزب اتحاد کمونیسم کارگری)، بخشی از این کمپین هستیم. اطلاعیه صادر کردیم و تا حدود زیادی این توطئه رژیم اسلامی عقب زده شده است. هنوز این کمپین موجود است و از طرق مختلف در حال پیگیری است. در رابطه با موضوع بابک شدیدی، اولا اجازه میخواهم تا با توجه به اینکه شخصا سالهاست که بابک شدیدی را از نزدیک میشناسم، تاسف عمیق خودم را نسبت به این مسئله ابراز بدارم. همانطور که در اطلاعیه های حزب کمونیست کارگری منتشر شد، از مدتها قبل، بابک شدیدی و خانواده ایشان مورد تعرض و فشار جمهوری اسلامی قرار میگیرند. در نهایت بابک تصمیم به همکاری با رژیم اسلامی در اجرای توطئه ترور رهبری حزب کمونیست کارگری ایران میگیرد که قبل از عملی شدن این توطئه پشیمان میشود و این مسئله را افشا میکند و پلیس را در جریان قرار میدهد. من فکر میکنم، حزب کمونیست کارگری، خیلی دیر جامعه را در جریان قرار داد. مدتی طول کشید تا اطلاعیه صادر کند و وقتی هم خبر را منتشر کرد فقط از اخراج بابک شدیدی از حزب٬ و البته تلاش برای بازگرداندن روحیه بابک به حالت نرمال خبر داد. اما جزئیات این توطئه تا مدتها بعد از آن علنی نشد و اتفاقا حزب کمونیست کارگری به مخفی نگه داشتن این طرح تروریستی رژیم کمک کرد. انتظار عمومی در چنین شرایطی، علنی کردن کامل و بی درنگ جزئیات آن است. چرا که مسئله محتملی که امکان وقوعش وجود داشت، تکرار مشابه این توطئه در همان زمان برای یکی دیگر از احزاب اپوزیسیون بود که علنی کردن کامل و به موقع این موضوع توسط حزب کمونیست کارگری میتوانست از وقوع آن جلوگیری کند. به هر حال، بار دیگر، همانند هر شخص دیگری که این اتفاق را شنیده است، علاوه بر اعلام انزجار بیشتر از گذشته نسبت به جنایات جمهوری اسلامی، ابراز تاسف شدیدم را نسبت به وضعیتی که بابک در آن قرار گرفته اعلام میدارم. اخباری که حزب کمونیست کارگری اخیرا منتشر کرده است، نشان میدهد که چند روز گذشته بابک شدیدی مجددا مورد تعرض قرار گرفته و در بیمارستان به سر میبرد. برایش آرزوی بهبودی دارم.
مجید پستنچی: لطفا بگوئید که چند سال است که مشغول فعالیت علنی بر علیه رژیم اسلامی هستید و آیا این تعرض رژیم به شما و خانواده شما قبلا نیز اتفاق افتاده بوده است؟
سیروان قادری: من اکنون 29 سال سن دارم و تقریبا از سن 14 یا 15 سالگی، فعالیتهای علنی ام را در عراق با کومله - سازمان کردستان حزب کمونیست ایران آغاز کردم. در این دوره نیز خانواده ام را تحت آزار قرار دادند.
مجید پستنچی: لطفا اگر پیامی دارید در این 5 دقیقه باقی مانده ارائه بدهید.
سیروان قادری: از شما سپاسگزارم. پیام من به شنوندگانتان این است که این دست از تعرضات رژیم، تعرض به فرد یا به جریان مشخصی نیست، بلکه تعرضی اجتماعی به نیروهای سرنگونی طلب علیه جمهوری اسلامی است. فعالین سیاسی باید این تعرضات را جدی بگیرند. واضح است که جمهوری اسلامی از سر استیصال دست به این اقدامات میزند. اما این حکومت از سر استیصال هم میتواند دست به هر جنایتی بزند. به این اعتبار، کل اپوزیسیون در این رابطه باید هشیارانه تر و تعرضی تر شروع به بحث کنند، اطلاعیه صادر کنند و همکاریهای نزدیکی را در این مورد مشخص با دیگر نیروهای اپوزیسیون در دستور کار قرار دهند و موجب عقب زدن و ناکامی رژیم و ارگانهای سرکوبش شوند.
امید به اینکه، یک روز خیلی نزدیک، جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت و تمام این جنايات به گونه خیلی روشن تری و در سطح وسیع تری به گوش مردم جهان خواهد رسید، یک امید واقعی و نزدیک است. من هم به عنوان یک فرد از میلیونها انسانی که مورد تعرض رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته اند، امیدوارم که روز شیرین محاکمه سران رژیم را به زودی و همه با هم شاهد باشیم.
* نسخه اصلی این مصاحبه رادیوئی که حدود یک ساعت میباشد در آرشیو سایت "رادیو یک دنیای بهتر" به تاریخ سه شنبه 10 اوت 2010 در دسترس میباشد. در این متن پیاده شده، بجز تلخيص و اديت نوشتاری٬ تغییری در مضمون داده نشده است.